
دومین نشست از سلسله نشستهای جهان ایرانشناسی، با موضوع «ایرانشناسی در هند»، بههمت معاونت اطلاعرسانی و همکاریهای علمی و بینالمللی بنیاد ایرانشناسی و با همکاری سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در هند، برگزار شد.
به گزارش معاونت اطلاعرسانی و همکاریهای علمی و بینالمللی بنیاد ایرانشناسی، در این نشست مجازی که بیست و نهم دیماه 1400 بهوقوع پیوست، مدعوان- بهصورت حضوری و مجازی- درباره موضوعاتی همچون: «تاریخ مطالعات و ارتباطات ایرانشناسی در هند»، «وضعیت کنونی نهادهای ایرانشناسی هند»، «موقعیت ایرانَشناسان هند» و «انتظارات متقابل و چشماندازهای آینده» به بحث و تبادل نظر پرداختند.
بر این اساس، در این برنامه دکتر سیدعبدالمجید میردامادی: معاون اطلاعرسانی و همکاریهای علمی و بینالمللی بنیاد ایرانشناسی، دکتر محمد بهرامزاده: معاون پژوهشی بنیاد، دکتر شیدا مهنام: مشاور بینالملل ریاست بنیاد، دکتر علیاکبر ضیایی: سرپرست معاونت همکاریهای علمی و فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، دکتر ربانی: رایزن فرهنگی ایران در هند، دکتر محمدباقر کریمیان: دایرهالمعارفنویس و رایزن سابق ایران در هند، آقای جلالیکیاسری محقق و کارشناس هند ، دکتر فرانک جهانگرد: عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و متخصص حوزه ادبیات و متون اسطورهای مشترک ایران و هند و خانم دکتر ملکزاده: عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و متخصص در حوزه روابط فرهنگی و دیپلماتیک و آقای طهماسبی کارشناسارشد و مسئول حوزههای ایرانشناسی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی حضور داشتند.
در ابتدای برنامه آقای دکتر ضیائی سرپرست معاونت همکاریهای علمی و فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ضمن اظهار خوشنودی از تداوم گفتگوهای ایرانشناسی، موفقیت و دستیابی به اهداف و آنچه مطالبههای حوزههای ایرانشناسی در دو فرهنگ ایران و هند میشود را خواستار شد.
در ادامه، آقای دکتر میردامادی، معاون اطلاعرسانی و همکاریهای علمی و بینالمللی بنیاد ایرانشناسی، نیز ضمن خوشامدگویی به میهمانان و معرفی اعضای گفتگو کننده در این نشست مجازی، از اهمیت ایرانشناسی در هند سخن گفت. وی با بیان اینکه ایران و هند دارای مشترکات تاریخی و فرهنگی عمیق و گستردهای هستند، چنین ادامه داد: پیوندهای تاریخی میان ایران و هند را متخصصان تاریخ دارای قدمت پنجهزار ساله میدانند. عناصر این پیوند البته در نژاد و فرهنگ و از همه سرآمدتر زبان و ادب فارسی است، که این زبان در روزگارانی زبانِ دیوانی و ادبی و علمی و حتی قضائی هند بوده است. در این کشور نهادهای مطالعاتی و پژوهشی فراوانی از گذشته تاکنون پیرامون ایرانشناسی و زبان و ادب فارسی فعال بوده که، در میراث فرهنگی و داد و ستد تمدنی- چه در قالب نهادهای دولتی و چه غیر دولتی و یا در نهادهای فرهنگی ایران در هند-
فعال بوده اند.
یکی از این نهادهای علمی- فرهنگی انجمن «مطالعات ایرانی کلکته» است، که دارای تحقیقات و مطالعات بسیار علمی و آثار فاخری میباشد. از جمله نشستهای این انجمن نشستی با موضوع ابوریحان بیرونی میباشد. حتی مطالعات و تحقیقات این انجمن درخصوص آراء و اندیشههای ملاصدرا که اجلاس آن در سال 1960 یعنی 62 سال پیش برگزار شد، بیانگر آنست که این انجمن خود یکی از کانونهای مطالعاتی فلسفه اسلامی میباشد.
بر این اساس، بنیاد ایرانشناسی علاقهمند است در این سلسله گفتگوها بیشتر با تاریخ ایرانشناسی در هند، نهادهای فعال در حوزه ایرانشناسی، ایرانشناسان هندی و موقعیت کنونی و چشماندازهای آینده آشنا شود؛ از اینرو آغازگر این سلسله گفتگوها شده است. وی در ادامه از آقای ربانی، رایزن ایران در هند خواست تا با توجه به موضوعات جلسه، شرح حالی از ایرانشناسان و وضعیت ایرانشناسی هند ارائه دهد.
آقای دکتر ربانی نیز در سخنانی درخصوص مطالعات و ارتباطات ایرانشناسی از منظر تاریخی در هند، چنین بیان کرد:
ایرانشناسی بهعنوان شاخهای از دانش که، به مطالعات فرهنگ، هنر، تاریخ، ادب، زبانهای ایرانی و باستان ایران میپردازد، با توجه به سابقه ارتباطات و تعاملات فرهنگی میان ایران و هند، از پیشینه و غور زیادی در هند برخوردار است. بنابراین بیان چند نکته حائز اهمیت است. نخست آنکه، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری فرهنگ ایرانی و هندی از هم، بهواسطه ارتباطاتی که با هم داشتهاند، زیاد بوده و هندیها در گسترش و بالندگی مطالعات ایرانی و ایرانشناسی نه تنها در هند، بلکه صدورش به دیگر کشورها- از آسیای جنوبشرقی گرفته تا اروپا- نقش حائز اهمیتی داشتهاند. در دوره استعمار بریتانیا بر هند نیز با آنکه با افول زبان فارسی مواجه هستیم، اما بهدلیل شکلگیری نهضت ترجمه در اروپا فرصت معرفی تاریخ و تمدن ایران و زبان فارسی در آنجا فراهم میشود. همچنین از آنجا که بسیاری از متون کهن فارسی و مطالعات ایرانی در هند ترجمه یا منتشر شده، از هند به اروپا راه یافته است. بهعلاوه کتابخانههای هند دارای مجموعه عظیمی از میراث مکتوب و نسخ خطی فارسی در حوزه ایرانشناسی و مطالعات فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامشناسی است.
وی در ادامه درباره وضعیت کنونی نهادهای ایرانشناسی در هند چنین بیان کرد: وضعیت ایرانشناسی در هند با تعریف رایج از آن در حوزههای اروپایی متفاوت است؛ چرا که عمدتاً بر زبان فارسی و تاریخ، چه در گذشته و چه در حال، متمرکز هستند و استادان فعال در این حوزه از رشتههای زبان فارسی و مطالعات تاریخی میباشند. برخی از پژوهشگران ایرانشناسی امروزه در هند معتقدند آنچه امروز از زبان فارسی در هند وجود دارد، مربوط به هند است و در واقع هندشناسی را در گسترش فرهنگ و تاریخ ایرانی- اسلامی و زبان فارسی دخیل میدانند و آنرا مربوط به ایرانشناسی نمیدانند. به تازگی نیز در سند نظام آموزشی 2020 هند که تقدیم پارلمان شد، از زبان فارسی نه بهعنوان یک زبان خارجی بلکه بهعنوان یکی از زبانهای کهن هندی یاد شده و ایرانشناسی را بخشی از هندشناسی میدانند.
دکتر ربانی در ادامه، هند را حوزه بینظیری برای ایرانَشناسی خواند؛ چرا که نسبت به دیگر کشورها از منابع متنوع و فراوانتری در حوزه زبان و ادب فارسی و فرهنگ و تمدن ایرانی برخوردار است. همچنین در زمینه آموزش زبان فارسی و مطالعات تاریخی ایرانی، مجموعه فراوانی از نهادهای علمی و دانشگاهی هند- با وجود فراز و فرودهایی که داشتهاند- حتی بیشتر از کشورهای فارسیزبان آسیای میانه در این امر فعالند. بر این اساس مراکز ایرانشناسی هند را میتوان به چند بخش تقسیم کرد:
1- مؤسسات فعال با حمایت ایران، از جمله مرکز میکرو فیلم نور که دارای شعبههایی در ایران نیز هست و به کار احیا آثار و نسخ خطی مشغول هستند؛
2- مرکز تحقیقات زبان فارسی وابسته به رایزنی فرهنگی ایران در هند، که متولی آموزش زبان فارسی در هند میباشد؛
همچنین دانشگاههایی که در حوزه مطالعات ایرانی فعال هستند، عبارتند از:
1- دانشگاه روهیل کند، که در سال 1391 تأسیس شد؛
2- مرکز تحقیقات زبان فارسی دانشگاه علیگر، که دارای دپارتمانهای آموزش زبان فارسی و مطالعات ادبی و تاریخی است؛
3- مرکز مطالعات ایران دانشگاه همدرد دهلینو؛
4- مرکز مطالعات ایران دانشگاه جامعه ملی اسلامی هند.
بهعلاوه، بیش از 200 مرکز فعال در حوزه آموزش زبان و ادبیات فارسی، مطالعات ایرانی و اسلامشناسی، از جمله: تاریخ، باستانشناسی، زبانهای باستانی مثل زبان پهلوی، در مراکز دولتی، دیگر دانشگاهها و مدارس دینی هند فعال است. در برخی از مراکز و دپارتمانها تحت عنوان «مطالعات خاورمیانه و آسیا» نیز، به ایرانشناسی با مفهوم امروزی پرداخته میشود.
دکتر ربانی در ادامه چنین بیان داشت: «انجمن مطالعات ایرانی کلکته» در سال 1960 با کمک دولت ایران و در دوران سفارت دکتر حکمت تأسیس شد که، این انجمن هماکنون نیز فعال است و به مطالعات ایرانی و آموزش زبان فارسی میپردازد. همچنین حجم زیادی از مطالعات تاریخی ایران و نسخ خطی فارسی در آرشیو ملی هند نگهداری میشود.
ایشان در ادامه درخصوص ایرانشناسان هند، چنین بیان کرد: بخشی از ایرانشناسان از نسل قدیم ایرانشناسان هند هستند که بهجهت تجربه و تخصصی که داشتند و نیز ارتباطاتشان با حوزههای اروپایی و انگلیس، بسیار برجسته بودند؛ از جمله: مرحوم بهرامگور تهمورث، که در حوزه فارسی زرتشتی و مطالعات باستانی ایران تخصص داشت. مری ویلز که وی نیز اصالتاً هندی بود و در دانشگاه کمبریج انگلستان متولی مطالعات باستانی و تاریخی ایرانی بود. ویلیامز دو رگه انگلیسی- هندی بود، که مطالعات ایرانی را در دانشگاه کمبریج درس میداد.
از نسلهای اخیر ایرانشناسان هند نیز میتوان از مرحوم حسن عابدی، استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران یاد کرد. مرحوم اسحاق موسس «انجمن مطالعات ایرانی کلکته» نیز، بههمراه مرحوم دکتر حکمت، به مطالعات زرتشتشناسی مشغول بود. دکتر آذرمیدخت صفوی و پروفسور شریف حسین قاسمی نیز از استادان بارز در زمینه زبان و ادبیات فارسی و مطالعات تاریخی ایران میباشند. دکتر ربانی در ادامه، افزود: پس از انقلاب اسلامی اکثریت نسل اخیر، از دانشآموختگان در دانشگاههای ایران هستند، که با نسلهای قبلی به لحاظ سطح دانش فاصله دارند.
ایشان درخصوص وضعیت کنونی نهادهای ایرانشناسی هند چنین گفت: ایرانشناسی در هند پیوستگی تنگاتنگی با زبان فارسی و مناسبات ایران و هند داشته است. اساتید این رشته اکثراً دانشآموختگان ایران بوده و دلبسته به ایران و مطالعات ایرانی هستند، ولی بهدلیل افول زبان فارسی در هند، رویکردی سیستمی در میان پژوهشگران هندی باب شده، که هر آنچه از مباحث تاریخی و زبان فارسی در هند وجود دارد را عمدتاً صدق بر مطالعات هندشناسی میکنند تا ایرانشناسی؛ و این مسئله جای بررسی، تأمل و نگرانی دارد. همچنین همانطور که پیش از این نیز گفتم، برخی مراکز دانشگاهی مطالعات ایرانی ذیل مطالعات خاورمیانه و آسیا اداره میشوند، که استادانشان تحصیلکرده اروپا و غرب میباشند، زبان فارسی نمیدانند و ارتباطی نیز با گذشته و تاریخ ایران برقرار نکردهاند؛ بر این اساس با رویکرد جدیدی با عنوان مطالعات آسیا و خاورمیانه، مطالعات ایران را پیگیری میکنند و رویکردی سیاسی- اقتصادی و امنیت منطقهای به مناسبات ایران و هند و مطالعات ایرانشناسی دارند.
دکتر ربانی درخصوص انتظارات متقابل و چشماندازهای آینده نیز اینگونه بیان کرد: نخست آنکه به هند بهعنوان بخشی از دامنه فرهنگی، تاریخی و زبانی ایران باید توجه کرد؛ هم بهجهت حضور میراث مشترک و زبان فارسی و تعلق خاطر هندیها به ایران؛ که سرمایه بزرگی است و بر این اساس ایرانشناسی را بهعنوان یک ظرفیت تأثیرگذار و مهم باید مورد توجه قرار داد.
دوم آنکه، بخشی از منابع ایرانشناسی در هند، منابع نسخ خطی است،که در حال از بین رفتن است و باید بهعنوان میراث ایرانی و هویت مشترک ایرانی و هندی ما، مورد توجه قرار گیرند. آثار و مقبرههای شعرا، عرفا و متصوفه بزرگ فارسیزبان در هند نیز در حال فراموشی است، که باید مورد توجه قرار گیرد.
سوم، برخی از مراکز ایرانشناسی که توسط رایزنی راهاندازی شدهاند، بهدلیل مسائل مالی در حال تعطیل شدن میباشند و ارسال کتب و منابع از ایران به هند با مشکل روبهروست و پژوهشگران هندی به منابع داخل ایران دسترسی ندارند.
وی در بخش چهارم انتظارات به اهمیت زبان فارسی بهدلیل پیوستگیش با ایرانشناسی پرداخت و اینکه در طرحی خواستار آن شده است تا هر دانشگاهی در ایران که در حوزه زبان فارسی و مطالعات ایرانشناسی فعال است را بتوان به دپارتمانهای زبان فارسی دانشگاههای هند متصل کرد، تا از لحاظ آموزش و تأمین منابع و ارتباطات علمی و دانشگاهی بتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند.
پنجم، رایزنی در پی ایجاد نشریه علمی با موضوع ایرانشناسی و زبان فارسی قابل ارائه به مراکز علمی و دانشگاهی هند به زبان انگلیسی است. برگزاری نشستها و همایشهای سالانه، جهت ارتقاء دانش استادان زبان فارسی و ایرانشناسی نیز از دیگر پیشنهادات ایشان بود. دکتر ربانی در پایان به ظرفیت هندِ امروز برای ایران بهعنوان دروازه جهانیسازی در حوزههای زبان فارسی، تاریخ، فرهنگ و ایرانشناسی اشاره کرد، که بنیاد ایرانشناسی باید بدان توجه ویژهای داشته باشد.
در ادامه آقای طهماسبی، نماینده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در پاسخ به چهارمین انتظار مطرح شده از سوی دکتر ربانی چنین بیان کرد: در هفته اول اسفندماه با همکاری دانشگاههای متناظر با موضوع زبان فارسی، نشستی با هدف رفع مشکلات آموزش زبان فارسی در هند برگزار خواهد شد.
همچنین آقای دکتر بهرامزاده، معاون پژوهشی بنیاد، بر اساس موضوعات مطرح شده از سوی دکتر ربانی چنین بیان کرد: بنیاد ایرانشناسی از منظر پژوهشی و انجام فعالیت مشترک با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، برخی موضوعات را میتواند مورد مداقه قرار دهد. بنابر گفته دکتر ربانی برخی مطالعات ایرانشناسی در هند از منظر هندشناسی مطرح است، درحالیکه دارای ریشههای فرهنگی و معنوی ایرانی است و این نگرانی در سایر حوزههایی که واجد مشترکات فرهنگی هستند، نیز وجود دارد. یک غفلت در زمینه خویش مرکزپنداری در زمینه مطالعات ایرانی و در حوزه جغرافیای سیاسی ایران امروز، موجب ملال ایرانشناسان با رویکرد «ایران فرهنگی» یا «جهان ایرانی» شده است؛ و ایرانشناسان کشورهایی همچون تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان، روسیه و حتی اروپا به این دیدگاه خرده میگیرند و از اینکه در مطالعات ایرانی دعوت به همخوانی و خویشاوندی با ایرانشناسان داخلی نمیشوند،گلایه میکنند و این منظر باید مورد مداقه و بازبینی اساسی قرار گیرد. همچنین جلگه سند که بخشی از فرهنگ و مشترکات جغرافیایی ایران و هند است، میتواند بهعنوان موضوع پژوهشی مورد مداقه بنیاد ایرانشناسی و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی قرار گیرد. بهعلاوه، مطالعه بر روی موضوعاتی همچون شناخت خاستگاه فرهنگ هند و ایرانی در بنیاد ایرانشناسی آغاز شده است. درخصوص چاپ و نشر آثار و دستاوردهای پژوهشی نیز، مجلهای به زبان انگلیسی با عنوان «مطالعات فرهنگی ایران» در بنیاد ایرانشناسی منتشر میشود، که در دل آن به جدّ به تبیین مفهوم ایران فرهنگی پرداخته میشود و در صورت اعلام آمادگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، میتوان در قالب نسخهای مشترک شمارهای از آن را به «مشترکات فرهنگی با کشورهای پیرامونی» اختصاص داد. همچنین بنیاد ایرانَشناسی آماده تمشیت و همراهی با کرسیهای ایرانشناسی و اسلامشناسی در دیگر کشورها را دارد.
ایشان در پایان تمرکز صرف بر روی زبان فارسی- به رغم اهمیتی که دارد- را با مخاطراتی همراه دانست؛ چرا که ایران و هند دارای مشترکات فرهنگی زیادی حتی از دوران پیش ایرانشهری- یعنی دوران پیش از تاریخ- هستند و ارتباطات و تعاملات گسترده فرهنگی از هزاره چهارم پیش از میلاد میان ایران و شبه قاره- بهعنوان مصادیق نخست فرهنگ و تمدن بشری- برقرار بوده و توجه ویژه به این قِسم موضوعات نیز باید در رأس قرار گیرد. همچنین در نشست هفته نخست اسفندماه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، جهت بیان برخی موضوعات بنیاد ایرانشناسی اعلام آمادگی میکند.
سپس آقای جلالیکیاسری: کارشناس اداره ایرانشناسی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، به جریان ناپایدار و آسیبزننده «واژگان بر ساخته، جعلی و دَساتیری» که آغازش در هند بوده و با توجه به دامنهای که در ایران نیز پیدا کرده، پرداخت. ایشان ضمن توصیف زبان فارسی بهعنوان زبان ذوق و عشق، زبان حال و مقال و زبان طریقت و عرفان ایرانی، چنین بیان کرد: آنچه باعث نازش ایرانیان در میان تمدنهای جهانی است و باعث شده تا بزرگانی همچون مولوی، خیام، سعدی و حافظ را به کاروان فرهنگ و تمدن بشری تقدیم کنیم، زبان فارسی است. یکی از آسیبهایی که به زبان فارسی زده شد و دامنه تبعاتش هنوز برجای است، جریان پیرایش زبان فارسی از واژگان دخیل، بهویژه زبان عربی است؛ که در قرن دهم هجری همزمان با دوره شاه عباس صفوی در ایران و اکبرشاه گورکانی در هند رقم خورد، که متأسفانه چون درست مدیریت نشد، راه به انحراف برد. این اتفاق که دغدغه درست و بهجایی بود، اما در مقطعی از تاریخ از مسیر اصلی جدا شد و از هدف اصلیش بازماند.
وی افزود: مرحوم استاد ابراهیم پورداوود، از چهرههای برجسته ایرانشناسی که ایرانشناسان هند نیز با وی کاملاً آشنایی دارند، در ابتدا شیفته واژگان دساتیری بود، اما پس از دیدارش با علامه محمد قزوینی و گوشزد ایشان به وی که واژههای کاربردی شما واژههای فارسی سره نیست، بلکه جعلی و برساخته ملافیروزی است، وی را وادار به بررسی و التفات به این موضوع کرد؛ که متأسفانه در طول دو تا سه قرن این واژگان به کتابهای لغت راه یافته است.
وی در راستای جبران خطایش و نیز هشدار به آیندگان ضمن نگارش مقاله پژوهشی مفصلی، آنرا به علامه دهخدا ارائه میکند. مرحوم دهخدا نیز این مقاله را در مقدمه لغتنامه دهخدا ارائه میدهد و بدین ترتیب این جریان در ایران بیدنباله میشود.
از دیگر روشنفکران و نویسندگان معاصر که در این دام افتادند، میتوان به غالب دهلوی در هند، ادیبالممالک فراهانی و احمد کسروی در ایران اشاره کرد. با توجه به آسیبرسانی این جریان به زبان فارسی، با هدف جلوگیری از انتشار چنین واژگانی، فرهنگستان نخست زبان و ادب فارسی شکل میگیرد و در آن به ویرایش واژگان برساخته و پیرایش آنها از لغتنامهها و زبان نوشتاری پرداخته میَشود. بطور مثال در جریان دساتیری «فرجود» بهمعنای «معجزه»، «فرنود» بهمعنای «دلیل و برهان»، «تیمسار» بهمعنای «جناب»، «ارگوش» بهمعنای «روان ماه» و «فرجاد» بهمعنای «دانشمند» به کار گرفته میَشده است و اگر فرهنگستان زبان، مرحوم پورداوود، علامه دهخدا و استاد معین به موقع پیشگیری نمیکردند، امروز معلوم نبود چه بر سر زبان فارسی که مایه نازش و افتخار ایرانیان است، میآمد.
در ادامه آقای دکتر میردامادی، ضمن تقدیر از سخنرانان بابت ارائه مطالب ارزشمند خود، چنین بیان کرد: شایسته است پس از این جلساتی با درونمایه علمی ترتیب داده شود و همچنین با همکاری رایزنی فرهنگی، ایرانشناسان ایرانی با ایرانشناسان هندی روبهرو و در موضوعاتی که قابل بحث و گفتگو است، به چارهاندیشی بپردازند.
همچنین درخصوص ارسال منابع به هند، با توجه به مشکلات ارسال فیزیکی کتب و مجلات، فصلنامهای دیجیتالی با عنوان «فصلنامه دستاوردهای علمی جهان ایراننشناسی» در معاونت اطلاعرسانی و همکاریهای علمی و بینالمللی بنیاد ایرانشناسی تدوین میشود، که شماره دوم آن به ایرانشناسان و ایرانشناسی در هند و شخصیت ابوریحان بیرونی میپردازد و قابل استفاده و دسترسی- از راه تارنمای این معاونت- برای تمام پژوهشگران و ایرانشناسان خارج و داخل از کشور است.
سپس خانم دکتر جهانگرد درخصوص ایرانشناسی در هند به سه بزنگاه تاریخی اشاره کرد. 1- دوره همزیستی ایران و هند؛ 2- دوره تاریخی مهاجرت پارسیان به هند و 3- دوره صفویه؛ که سه دوره برجسته تعاملات فکری ایران با هند هستند.
بنابر گفته ایشان در دوره همزیستی پس از جدا شدن این دو قوم، پارسیان به هند مهاجرت میکنند و تحت تأثیر ادبیات اوستایی، اساطیر و ادبیات مشترکشان با هند تغییر میکند. شاخه هندی نیز که به سند و سپس به نواحی شرقیتر مهاجرت میکند، تحت تأثیر «فرهنگ ودایی» اساطیر دیگری را میپذیرد. اما این ریشه مشترک همیشه حفظ میشود و امروزه سبب شده تا هندیها فرهنگ ایرانی را جزئی از فرهنگ هندی دانسته و در واقع زیر مجموعه فرهنگ هندی قلمداد کنند و استقلال آنرا زیر سئوال میبردند، که این موضوع میتواند محل بحث و مداقه باشد و بنیاد ایرانَشناسی باید بدان ورود پیدا کند.
ایشان با بیان اینکه سالها درباره اساطیر مشترک کار کردهاند، چنین توضیح داد: سئوال این است: این اساطیر مشترک چگونه به وجود آمده و تحت تأثیر فرهنگ اوستایی چگونه از آن ریشه مشترک فاصله گرفتهاند؟ و در هند نیز چگونه تحت تأثیر فرهنگ ودایی از آن اصل مشترک فاصله گرفتهاند؟ تمام این موضوعات با عنایت به پژوهشهای بزرگانی چون مهرداد بهار با عنوان اشتراکات فرهنگی در ادبیات، همزیستی و تاریخ مشترک بیان میشوند.
همچنین در باب ایرانشناسان برجسته هندی تعدادی از آنها از میان جمعیت 69 هزار نفری پارسیان هند هستند، که عمدتاً در بمبئی ساکن بوده و به منابع و کتابخانههای خوبی دسترسی دارند و زمینه همکاری با آنها با بنیاد ایرانَشناسی میتواند فراهم باشد.
در باب دوره صفویه باید گفت که بیشترین تحقیقات انجام شده است و مطالعات مربوط به ایران قبل از اسلام بیشتر از سوی ایرانشناسان هندو انجام شده است؛ یعنی، ایرانشناسان مسلمان هند علاقه چندانی به مطالعه بر روی خدایان و اساطیر هندوها نداشته و به دوره اشتراکات ایران و هند پس از اسلام ارجحیت میدهند. بر این اساس، بر روی شرح احوالات شاعران ایرانی مهاجرت کرده به هندوستان در دوره صفویه و یا نسخ خطی اسلامی تمرکز بیشتری دارند و از این حیث میان ایرانشناسان مسلمان و هندو زاویه وجود دارد. درحالیکه برای ما مطالعه هر دو دوره باید بهعنوان دوره همزیستی و تعاملات فرهنگی ایران و هند مد نظر قرار گیرد.
در دوره معاصر نیز جایگاه ایران در میان دانشجویان و پژوهشگران هندی فارسیآموز و ایرانشناس بدینگونه است که علاقه فراوانی به بازدید از ایران و برقراری تعاملات فرهنگی با ایرانیان و دسترسی به منابع فارسی موجود در ایران دارند؛ چرا که دسترسیشان به این منابع بسیار محدود است. بر این اساس از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سمپوزیوم هندشناسی پیش از این برگزار شد و اطلاعات خوبی از دوران همزیستی تعاملات و ارتباطات ایران و هند از این راه بدست آمد. همچنین با توجه به دقدقههای موجود در زمینه جهان ایرانی و شیطنتهای جمهوری آذربایجان، در نشستی «جایگاه نظامی گنجوی در شبه قاره» را مورد بررسی قرار دادیم.
در ادامه آقای کریمیان، رایزن سابق ایران در هند ضمن تقدیر از نقطهنظرات ارزشمند سخنرانان به بیان خاطراتی از دوران حضورشان در رایزنی فرهنگی ایران در دهلینو- در طول سالهای 1370 تا 1373- اشاره کرد. بنابر خاطرات ایشان از علاقهمندی هندیها به ایران و فرهنگ ایرانی، بخشی از هندوهایی که به کار مطلبنویسی برای ایران و زبان فارسی مشغول بودند، هندیهای با اصالت جزیره کیش ایران بودند که در منطقه «مدراس» هند به کار الماس فروشی مشغول بودند. بخشی نیز هندوهای حکومت شیعی لَکنو بودند که به چاپ آثاری همچون شاهنامه، گلستان سعدی، دیوان حافظ و حتی قرآن علاقهمند بودند و این نشان از فلسفه تعلق دارد و اینکه هر آنچه از فرهنگ ایران رواج یافته در میان سایر ممالک- بخصوص اروپا- از سمت شبه قاره هند بوده است.
همچنین خانم دکتر مهنام، مشاور بینالملل ریاست بنیاد ایرانشناسی، با بیان اینکه در دنیای امروز ملاحظات سیاسی و فرهنگی به هم وابستهاند و در عین اینکه موضوعات سیاسی میتوانند تنشزایی کنند؛ بهعکس، تبادلات فرهنگی میتوانند دارای نقش تنشزدا باشند. ما در بهترین زمان تعامل با هند هستیم، چرا که با بد عهدی دولت ترامپ نسبت به مهار چین و منازعات کشمیر و عملیاتی نشدن وعدههایش نسبت به هند، و نیز نیاز بازار هند به نفت ایران، بندر چابهار و بازار آسیای میانه، قطعاً خواهان لغو تحریمها علیه ایران خواهد بود. باید از این فرصت استفاده کرد و مناسبات فرهنگی و سیاسی میان ایران و هند را ارتقا بخشید.
وی در ادامه به یکی از موضوعات انتقادی میان ایران و هند، یعنی ابوریحان بیرونی اشاره کرد و افزود: ابوریحان بیرونی شخصیتی ایرانی است که در سال 2007 توانستیم «التفهیم» او را به ثبت سازمان جهانی یونسکو برسانیم و سیزدهم شهریور سال آینده برابر با چهارم سپتامبر 2022 مصادف با یکهزار و پنجاهمین سالگرد تولد ابوریحان بیرونی است؛ بههمین منظور میتوان رویدادی را برای تجلیل از مقام ابوریحان بیرونی با همراهی سفارت هند در ایران ترتیب داد. بنابراین باید از این فرصتها در راستای تنشزدایی فرهنگی سود برد.
همچنین نهضت بینالمللی «جایگاه زن در تمدن ایران و اسلام»، به ریاست حضرت آیتا... سیدمحمد خامنهای، در بنیاد ایرانشناسی شکل گرفته است و از این طریق از رایزنی فرهنگی ایران در هند درخواست میشود تا با همراهی با بنیاد ایرانشناسی تشکلهایی را که در حوزه تمدنی و اسلامی زنان در هند فعال هستند، با بنیاد همراه کند و این فرصت نیز باز راهی خواهد بود برای فرصتزایی تعاملات فرهنگی بیشتر با هند.
در پایان خانم دکتر ملکزاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی با اشاره به گزارش دکتر ربانی و دیدگاههای دیگر حاضران چنین جمعبندی کرد: باید وارد فاز عملیاتی و اجرایی اثر گذاریها شد و اگر بنیاد ایرانشناسی با توجه به ماهیت و ساختار فعالیتهایش قطب این امر شود، میتوان از بحث خطرناک اینکه ممکن است ایرانشناسی ذیل هندشناسی قرار گیرد، دوری کرد. بر این اساس، بنیاد ایرانَشناسی در همافزایی با دیگر نهادهای ناظر بر این موضوع از دو منظر آموزش و پژوهش میتواند ورود کند تا هم از موازیکاریها و هم هزینههای اضافی جلوگیری شود.
در فاز آموزش میتوان در رشتههای زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و ایرانشناسی در هند به موضوع ورود پیدا کرد. همچنین تعاملات علمی و آموزشی میان دانشگاهیان ایران و هند را سامان داد و در قالب برگزاری ورکشاپ و ارائه مقالات علمی و پژوهشی هم به طرف هندی آموزش داد و هم در این حوزه میدانداری کرد.
بهعلاوه موضوعبندی رسالههای دکتری برای دانشجویان ایرانی علاقهمند به حوزه مطالعات ایران و هند و ایجاد تعاملات علمی و پژوهشی با دانشگاههای هندی فعال در حوزه ایرانشناسی مثمرثمر خواهد بود. انتشار نشریات دو زبانه فارسی و انگلیسی در حوزه موضوعات ایرانشناسی برای دانشجویان فارسیآموز هندی از دیگر پیشنهادات ایشان بود.
ایشان در پایان چنین بیان کرد: تا هزینه نشود، وارد فاز عملیاتی نمیشویم و خروجی علمی چه در تربیت علمی افراد و چه در انتشار علمی مطالب رقم نمیخورد. پارسیان هند از بنیه اقتصادی خوبی برخوردار هستند و با ارتباطگیری زرتشتیان ایران با پارسیان هند- بهعنوان اسپانسر- میتوان وارد فاز عملیاتی شد. بهعنوان مثال، میتوان از وجود خانم کتایون مزداپور بهره جست تا بهعنوان میانجی ارتباطات علمی میان زرتشتیان ایران و هند وارد عمل شوند.